معنی شعر صفحه 10 فارسی هشتم
معنی شعر صفحه 10 فارسی هشتم + کتاب گویا
معنی کامل شعر به نام خدایی که جان آفرید در کلاس درس
به نام خداوند جان آفرین | حکیم سخن در زبان آفرین |
به نام خداوندی که به موجودات زندگی بخشید و قدرت سخن گفتن به ما آموخت.
خداوندِ بخشندۀ دستگیر | کریم خطا بخشِ پوزش پذیر |
خداوند بخشنده یاریگر، خداوند بخشاینده ای که از خطای بندگان خود می گذرد و عذرخواهی (توبه) آنها را می پذیرد.
پرستارِ امرش همه چیز و کَس | بنی آدم و مرغ و مور و مگس |
همه چیز و همه کَس از جمله انسان و پرندگان و مورچه و مگس و … دستور او را اطاعت می کنند (فرمانبردار و مطیع دستور او هستند)
یکی را به سر، برنهد تاجِ بخت | یکی را به خاک اندر آرد ز تخت |
خداوند هر که را بخواهد خوشبخت می کند و هر کس را بخواهد از تخت قدرت به خاک می رساند (خوار و ذلیل می کند)
گلستان کند آتشی بر خلیل | گروهی بر آتش بَرَد ز آب نیل |
آتش نمرود را برای حضرت ابراهیم (ع) تبدیل به گلستان می کند و گروهی دیگر را از آب دریای نیل به سمت آتش (دوزخ) می برد.
به درگاهِ لطف و بزرگیش بر | بزرگان نهاده بزرگی ز سر |
بزرگان و قدرتمندان در برابر آستان لطف و بزرگی خداوند، خود را کوچک و ناتوان می بینند.
جهان، متفق بر الهیتش | فرومانده از کُنْهِ ماهیتش |
همۀ جهانیان به خداوندی او هم نظر هستند (اعتراف می کنند) و از درک حقیقت ذات او ناتوان مانده اند.
بشر، ماورای جلالش نیافت | بَصَر، مُنتهای جمالش نیافت |
انسان، نتوانست بزرگی او را درک کند و چشم نتوانست همۀ زیبایی او را ببیند.
تأمُل در آیینۀ دل کنی | صفایی به تدریج، حاصل کنی |
اگر در درون خود که مانند آیینه ای است، اندیشه کنی؛ کم کم به پاکی و صفای درون دست خواهی یافت.
مُحال است سعدی که راهِ صفا | توان رفت جز بر پی مصطفی |
ای سعدی! امکان ندارد کسی به پاکی دل دست پیدا کند مگر از راه پیروی کردن از پیامبر اکرم حضرت مصطفی (ص).
بوستان، سعدی
شعر گویای به نام خدایی که جان آفرین
خیلی عالی بود
ممنون
18
خیلی خوب بود ساده و روان بود ممنونم
23
عالی بود
137
عالی ممنون
121