معنی شعر صفحه 10 فارسی نهم
معنی ساده و روان شعر به نام خداوند جان و خرد فارسی نهم
معنی شعر صفحه 10 فارسی نهم
به نام خداوند جان و خرد | کزین برتر اندیشه برنگذرد |
به نام خدایی [آغاز می کنم] که آفرینندۀ جان و عقل [انسان] است و اندیشه آدمی بیش از این توصیف توانایی وصف او را ندارد.
خداوندِ نام و خداوندِ جای | خداوندِ روزی دهِ رهنمای |
او خداوند صاحب نام ها و مکان هاست. پروردگاری که به مخلوقات روزی می بخشد و آنها را راهنمایی می کند.
خداوند کیوان و گَردان سپهر | فروزندۀ ماه و ناهید و مهر |
او خداوند آفریننده سیّارۀ کیوان و آسمان گَردنده است؛ اوست که ماه و ناهید و خورشید را روشن و فروزان کرده است.
به بینندگان، آفریننده را | نبینی، مَرَنجان دو بیننده را |
[بیهوده] چشم های خود را خسته نکن؛ زیرا نمی توانی با این چشم ها، خداوند خالق هستی را ببینی.
نیابد بدو نیز، اندیشه راه | که او برتر از نام و از جایگاه |
همچنین، اندیشه و عقل آدمی هم توان پی بردن به حقیقت خداوند را ندارد؛ زیرا او برتر از موجودات هستی و مکان است.
ستودن نداند کس او را چو هست | میان بندگی را ببایدت بست |
کسی نمی تواند آن گونه که شایسته خدایی اوست، او را ستایش کند. تنها باید تلاش کنی که فرمان بُردار و بندۀ او باشی.
توانا بود هر که دانا بود | ز دانش، دل پیر، بُرنا بود |
هر کس که دانا باشد، نیرومند و تواناست. وجود دانش در دل انسان پیر، دل او را جوان می گرداند.
شاهنامه، فردوسی
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.