درسنامه فارسی نهم درس دوم + آزمون آنلاین
آموزش کامل درس دوم فارسی نهم – عجایبِ صُنعِ حق تعالی
پاسخ تمامی تمرین ها و فعالیت های درس دوم فارسی نهم در کلاس درس
درسنامه فارسی نهم درس دوم
عجایبِ صُنعِ حق تعالی
این درس به توصیف زیبایی های طبیعت می پردازد. توصیف یعنی وصف نمودن و جزئیات و ویژگی های یک پدیده را بازگو کردن. در وصف پدیده ها، توجّه به عنصر تخیل مانند تشبیه و تشخیص و … اهمّیت بسزایی دارد.
در خواندن این گونه متن ها، از لحن توصیفی و آهنگی آرام و لطیف، بهره می گیریم.
همچنین دقّت در مفهوم جمله ها در نوع بیان آهنگ کلام، مؤثر است. لحن توصیفی با هدف شرح و توصیف خصوصیات و ویژگی های پدیده ها به کار گرفته می شود.
درسنامه فارسی نهم درس دوم
*** عجایب صنع حق تعالی ***
عجایب : چیزهای عجیب و خارق العاده | صُنع : آفرینش |
حق تعالی : خداوند بلند مرتبه | نباتات : گیاهان |
برّ : خشکی، بیابان | بَحر : دریا |
میغ : ابر | قوس و قزح : رنگین کمان |
آیات : جمع آیه، نشانه ها، علامت ها | بساط : فرش، گستردنی، هر چیز گستردنی مانند فرش و سفره |
جوانب : جمع جانب، اطراف، کناره ها | فراخ : گسترده، بزرگ |
دیبا : پارچه ابریشمی رنگین | قندیل : چراغ دان، چراغ آویز، مشعلی که از سقف آویزان می کنند. |
غافل : بی خبر | مَلِک : پادشاه (مَلَک : فرشته / مِلک : دارایی، مُلک : پادشاهی) |
جمال : زیبایی | سریر : تخت، اورنگ |
مدهوش : سرگشته، سرگردان | متحیّر : شگفت زده، حیران |
*** شعرخوانی – پرواز ***
تنی : ببافی (تنیدن : بافتن، تابیدن) | فروتنی : تواضع، افتاده و بی ادّعا بودن |
تا چَند : تا کِی | منزوی : گوشه گیر، کسی که از مردم کناره می گیرد. |
کُنج خلوت : گوشۀ خلوت | محبَس : زندان |
رستَن : رها شدن، نجات یافتن | منحنی : خمیده |
جَستند (جَستَن) : پریدند | حبس : زندانی کردن، زندانی بودن (در اینجا می توان گفت «زندان» |
وارَهَم : رها شوم، آزاد شوم | بهرِ : برای |
تو را چه شد : چه بر سرت آمده | … |
درسنامه فارسی نهم درس دوم
*** فایل صوتی بخش «عجایب صنع حق تعالی» ***
متن بخش عجایب صنع حق تعالی به همراه معنی قسمت های مهم
1. بدان که هر چه در وجود است، همه صُنعِ خدای تعالی است. آسمان و آفتاب و ماه و ستارگان و زمین و آنچه بر وی است، چون کوه ها و بیابان ها و نهرها و آنچه در کوه هاست، از جواهر و معادن و آنچه بر روی زمین است، از انواع نباتات و آنچه در برّ و بَحر است، از انواع حیوانات و آنچه میان آسمان و زمین است، چون میغ و باران و برف و تگرگ و رعد و برق و قُوسِ قُزَح و علاماتی که در هوا پدید آید، همه عجایب صُنع حق تعالی است و این همه آیات حق تعالی است که تو را فرموده است تا در آن نظر کنی. پس اَندر این آیات، تفکّر کن.
معنی : هر چه در وجود است : هر چه وجود دارد. / تو را فرموده است تا در آن نظر کنی : به تو فرمان داده که به آنها نگاه کنی. (منظور از نظر کردن، نگاه با تفکّر است.) «را» در این جمله معنای «به» دارد.
دانش ادبی : بین کلمه های «ماه، آفتاب و ستاره»، «کوه، زمین و بیابان»، «میغ، باران، برف، تگرگ، رعده و برق، قوس قزح» آرایۀ مراعات نظیر به کار رفته است. / بین کلمه های «آسمان و زمین»، «بحر و برّ» تضاد وجود دارد.
2. در زمین، نگاه کن که چگونه بساط تو ساخته است و جوانب وی فراخ گسترانیده و از زیر سنگ های سخت، آب های لطیف روان کرده، تا بر روی زمین می رود و به تدریج بیرون می آید.
در وقت بهار بنگر و تفکّر کن که زمین چگونه زنده شود و چون دیبای هفت رنگ گردد، بلکه هزار رنگ شود.
معنی : در زمین، نگاه کن که چگونه بساط تو ساخته است و جوانب وی فراخ گسترانیده : به زمین نگاه کن که چگونه آن را مانند فرشی برای تو گسترده است و اطراف آن را گسترش داده است. / در وقت بهار بنگر که زمین … چون دیبای هفت رنگ گردد : اشاره دارد به روییدن گل های رنگارنگ در فصل بهار که زمین را مانند ابریشم رنگین می کند.
دانش ادبی : تشبیه : زمین به دیبا تشبیه شده است. / «چون» هر گاه به معنای «مانند» باشد، حرف اضافه است و واژۀ بعد از آن متمم خواهد بود؛ مانند «زمین چون دیبای هفت رنگ گردد.» «دیبای هفت رنگ» متمم است.
3. نگاه کن مرغان هوا و حشرات زمین را هر یکی بر شکلی دیگر و بر صورتی دیگر و همه از یکدگر نیکوتر؛ هر یکی را آنچه به کار باید، داد و هر یکی را بیاموخته که غذای خویش چون به دست آورد و بچّه را چون نگه دارد تا بزرگ شود و آشیان خویش چون کند. در مورچه نگاه کن که به وقت خویش غذا چون جمع کند.
معنی : هر یکی را آنچه به کار باید، داد و هر یکی را بیاموخته که غذای خویش چون به دست آورد : به هر کدام آنچه را که نیاز دارند، داده و به هر کدام یاد داده که چگونه غذای خود را به دست بیاورند.
دانش ادبی : تضاد : هوا و زمین / «را» در «هر یکی را» به معنای «به» آمده است = به هر یکی؛ بنابراین «هر یکی» متمم است.
4. اگر در خانه ای شوی که به نقش و گچ، کَنده کرده باشند، روزگاری دراز، صفت آن گویی و تعجّب کنی و همیشه در خانۀ خدایی، هیچ تعجّب نکنی! و این عالَم، خانۀ خداست و فرش وی، زمین است و لکن سقفی بی ستون و این، عَجب تر است و چراغِ وی ماه است و شعلۀ وی آفتاب و قندیل های وی ستارگان و تو از عجایب این، غاقل که خانه بس بزرگ و چشم تو بس مختصر و در وی نمی گنجد.
معنی : اگر در خانه ای شوی که به نقش و گچ، کَنده کرده باشند، روزگاری دراز، صفت آن گویی : اگر وارد خانه ای شوی که دیوارهای آن نقاشی و گچ کاری شده باشد، مدت طولانی از آن تعریف می کنی. / که خانه بس بزرگ است و چشم تو بس مختصر و در وی نمی گنجد. : زیرا خانه بسیار بزرگ است و چشم تو کوچک و محدود و بزرگی خانه در چشم کوچک تو جا نمی شود (وی : چشم)
دانش ادبی : تشبیه : عالَم به خانۀ خدا، زمین به فرش، ماه به چراغ، آفتاب به شعله، ستارگان به قندیل ها تشبیه شده است. / «مختصر بودن چشم» کنایه از کوته بین بودن و نگاه عمیق نداشتن / تکرار : است، تو، وی و … . / «شوی» چون به معنای «بروی» آمده است، فعل غیر اسنادی است.
5. و مَثَل تو، چون مورچه ای است که در قصر مَلِکی سوراخی دارد؛ جز غذای خویش و یاران خویش چیزی نمی بیند و از جمالِ صورتِ قصر و بسیاری غلامان و سریرِ مُلکِ وی، هیچ خبر ندارد.
معنی : مثلِ تو مانند مورچه ای است که … : تو مانند مورچه ای هستی که / از جمالِ صورتِ قصر و بسیاری غلامان و سریرِ مُلکِ وی، هیچ خبر ندارد. : از زیبایی ظاهر قصر و تعداد زیاد خدمتکاران و تخت پادشاهی آن آگاهی نداری.
دانش ادبی : تشبیه : (چون به معنای مانند و از ادات تشبیه است) / مراعات نظیر : قصر، سریر، غلامان، مَلِک، مُلک / مورچه : متمم / سوراخی : مفعول (چه چیزی را دارد؟ = سوراخی / مرجع ضمیر شخصی «وی»، قصر است.
6. اگر خواهی به درجۀ مورچه قناعت کنی، می باش و اگر نه، راهت داده اند تا در بستان معرفت حق تعالی، تماشا کنی و بیرون آیی؛ چشم باز کن تا عجایب بینی که مدهوش و متحیّر شوی.
دانش ادبی : اضافۀ تشبیهی : بستان معرفت (معرفت به بستان تشبیه شده است).
کیمیای سعادت، امام محمد غزالی
درسنامه فارسی نهم درس دوم
1. کدام بخش درس، به روز رستاخیز، اشاره دارد؟ در وقت بهار بنگر و تفکّر کن که زمین چگونه زنده شود و چون دیبای هفت رنگ گردد، بلکه هزار رنگ شود.
2. عبارت «هر یکی را آنچه به کار باید، داد» را توضیح دهید. خداوند هر چیزی را که هر کدام از آفریده هایش برای ادامۀ زندگی نیاز دارند، به آنها بخشیده تا بتوانند زندگی کنند. همۀ جهان با نظم خلق شده و عدل خدا شامل تمام موجودات شده است.
3. بند « … و مَثَل تو چون مورچه ای …» چه ارتباطی با درک شگفتی های آفرینش دارد؟ منظور این است که انسان با نگاه محدودی که دارد، در مقابل بزرگی و عظمت هستی، مانند مورچه کوچکی در مقابل قصر بزرگ پادشاهی است. همان گونه که مورچه قادر به فهم زیبایی و بزرگی قصر پادشاه نیست، انسان نیز به دلیل محدودت هایش، نمی تواند عظمت هستی را درک کند. البته انسان می تواند نگاهش را گسترش داده و به معرفت و شناخت هستی و خدا دست یابد.
4. در درس عجایب صنع حق تعالی، «عالم» به چه چیزی تشبیه شده است؟ عالم به خانۀ خدا تشبیه شده است. خانه ای که چراغ آن ماه، شعله و گرمای آن آفتاب، قندیل هایش ستارگان و فرش آن زمین است.
درسنامه فارسی نهم درس دوم
به گروه های اسمی زیر توجه کنید.
این کتاب← واژه اصلی : کتاب
انگشتر زیبا ← واژه اصلی : انگشتر
همان طور که می بینید، کتاب و انگشتر، واژه های اصلی این دو عبارت هستند؛ در واقع، هستۀ این عبارت ها هستند.
همان طور که در سال قبل آموختید، به واژۀ اصلی در گروه های اسمی، هسته می گویند. واژه های دیگری که با هسته ارتباط دارند، وابسته هستند.
در گروه اسمی این کتاب، «این» وابسته است و در گروه اسمی انگشتر زیبا، «زیبا» وابسته است.
- وابسته اگر پیش از هسته بیاید، «وابسته پیشین» نام دارد. این کتاب
- وابسته اگر پس از هسته بیاید، «وابسته پسین» نام دارد. انگشتر زیبا
- وابسته های پیشین، اسم هایی هستند که مفهوم عدد، اشاره، پرسش، تعجّب و … دارند.
- .ابسته های پسین، اغلب ویژگی های اسم را توصیف می کند. (صفت بیانی)
نکته : در هر جمله، به تعداد هسته ها، گروه اسمی داریم. به عنوان مثال در جملۀ زیر، کتاب و درس هسته هستند: یعنی دو هسته داریم، بنابراین دو گروه اسمی نیز خواهیم داشت:
مثال : من با خواندن سه کتاب، آن درس سخت را یاد گرفتم.
جدول وابسته های پیشین و پسین اسم
جدول وابسته های پیشین و پسین اسم |
وابسته های اسم | وابستۀ پیشین | هسته | وابستۀ پسین |
صفت اشاره | این – آن – همین – همان | کتاب | … |
صفت شمارشی | چهار – چهارمین | کتاب | … |
صفت مبهم | هر – فلان | کتاب | … |
صفت تعجّبی | چه – عجب | کتابی | … |
صفت بیانی | … | کتاب | خوب – مهربان – زیبا – سبز و … |
صفت شمارشی ترتیبی | … | کتاب | پنجم – هفدهم و … |
مضافٌ علیه | … | کتاب | من – مدرسه ریاضی و … |
درسنامه فارسی نهم درس دوم
1. دربارۀ زیبایی های آفرینش که در کتاب های دیگر به ویژه قرآن کریم خوانده یا شنیده اید، گفت و گو کنید. بر عهدۀ دانش آموز
2. دربارۀ جملۀ «همیشه در خانۀ خدایی، هیچ تعجّب نکنی!» گفت و گو کنید. بر عهدۀ دانش آموز
70
1. مترادف واژه های زیر را از متن درس بیابید و بنویسید.
سرگشته، رنگین کمان، آفرینش، تخت، ابر، فرش، شناخت |
پاسخ : سرگشته : مدهوش / رنگین کمان : قوس قزح / آفرینش : صُنع / تخت : سریر / ابر : میغ / فرش : بساط / شناخت : معرفت
2. در عبارت های زیر، هسته و نوع وابسته ها را مشخّص کنید.
3. پیام متن زیر را بنویسید.
«این عالم خدانۀ خداست، چراغ وی ماه است و شعلۀ وی آفتاب و تو از عجایب این، غافل؛ که خانه بس بزرگ است و چشم تو بس مختصر.»
پاسخ : انسان با درک و شعور محدود خود، قادر به درک عظمت و رازهای خلقت نیست.
*** فایل صوتی بخش شعرخوانی – پرواز ***
متن بخش شعرخوانی – پرواز به همراه معنی
در پیله تا به کی، بر خویشتن تنی؟ | پرسید کرم را، مرغ از فروتنی |
معنی : مرغ با فروتنی از کرم پرسید: تا کی در پیلۀ خود می مانی و تار می بافی؟
تا چند مُنزوی، در کنج خلوتی؟ | در بسته تا به کی، در محبس تنی؟ |
معنی : تا کی می خواهی گوشه گیر، در کنج خلوت خود بمانی؟ تا کی در زندان دربستۀ تن (پیلۀ کرم ابریشم) می مانی؟
در فکر رَستنم – پاسخ بداد کرم | خلوت نشسته ام زین روی، منحنی |
معنی : کرم پاسخ داد: من در فکر رهای ام و به همین سبب به این حالت خمیده [در پیله] خلوت کرده ام و نشسته ام.
همسال های من، پروانگان شدند | جَستند از این قفس، گشتند دیدنی |
معنی : هم سن و سال های من پروانه شدند و از این قفس پرواز کردند و دیدنی و زیبا شدند.
در حبس و خلوتم، تا وارَهَم به مرگ | یا پَر برآورم، بهر پریدنی |
معنی : من در زندان و خلوت نشسته ام تا بمیرم یا [پروانه شوم] و پر و بالی برای پریدن در آورم.
اینک تو را چه شد، کای مرغ خانگی | کوشش نمی کنی، پَرّی نمی زنی؟ |
معنی : اکنون ای مرغ خانگی چه بر سر تو آمده که هیچ تلاشی نمی کنی و بال و پر هم نمی زنی؟ (مرغ خانگی نمی تواند پرواز کند)
نیما یوشیج (علی اسفندیاری)
عجایب – صُنع – حق تعالی – معادن – نباتات – برّ و بحر – میغ – رعد و برق – قوس قزح – علامات – نظر – تفکّر – بساط – لطیف – حشرات – صورت – صفت – ولکن – عجب – چراغ – شعله – قندیل – غافل – مختصر – مَثَل – قصر – غلامان – سریر – قناعت – معرفت – مدهوش – متحیّر
علی اسفندیاری اهل روستای یوش مازندران بود. تمام کودکی اش را در کوه ها و جنگل های زیبای شمال ایران سپری کرد. از همان کودکی عاشق شعر و ادبیّات بود. در مدرسه، معلم مهربانش، آقای «نظام وفا» او را با شعر و ادب، بیشتر آشنا کرد.
کم کم، تمام زندگی او شعر و شاعری شد؛ آنقدر که حتی برای خودش نام هنری نیما یوشیج را انتخاب کرد.
هر روز، تجربه های شعری او بیشتر می شد و سواد ادبی اش را کامل تر کرد؛ تا اینکه به شیوه ای که خودش اختراع کرده بود، شعر نوشت! یعنی اندازۀ مصراع علی شعرش را کم و زیاد کرد و قافیه ها را هر جایی که خواست، در شعرش آورده بود.
روزها گذشت و این شیوۀ شعر گفتن نیما، به گوش همه رسید و حتی طرفدارهای زیاد هم پیدا کرد. به این ترتیب، به او لقب پدر شعر نو را دادند. شعر های معروف افسانه و قصۀ رنگ پریده، از سروده های اوست.
«سبک شعر نو یا شعر نیمایی» همین سبک شعری است که برای شما توضیح داده شد و به نام نیما مشهور شده است.
نام : ابوحامد محمّد
تخلّص : عزّالی
قرن : 5 هجری قمری
آثار : کیمیای سعادت، نصیحة الملوک، احیاء العلوم الدّین
کتاب کیمیای سعادت، خلاصۀ کتاب احیاء العلوم الدّین است که به زبان فارسی نوشته شده است.
احمد غزّالی برادر اوست و نباید آنها را با هم اشتباه گرفت.
در حال آماده سازی
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.